گیر افتادم میون یه سكوت عجیب
گیر افتادم میون یه سكوت عجیب ،سكوتی كه اصلا خواستی نیست..............
به دل نمیشینه وعوضش انگاری یه نمه دلم رو باسرانگشتای سردو خشنش زخمی میكنه.....
انگاری یه مداد سیاه برداشته و احساسمو خط خطی میكنه.................
اسمون شب رو خیلی دوست دارم......امشب ستاره هاش مهربون بودن ومیخندیدن ومنو هم به خنده مینداختن
ماه نیمه لك دارش رو با یه حریر سیاه پوشونده بود............
وبا نیمه دیگش نگاهم میكرد وواسم دست تكون میداد......
اما این وسط صدای سكوتش ازارم میداد وهمه ی قشنگی احساسمو میگرفت
میخواست سرد ویخی ش كنه!!.....اما مگه احساس هم یخ میزنه؟؟!!.....
شنیدم میگن یه احساس اگه واقعی باشه
هرروز هرچقدر هم كه همه چیوهمه كس سرد ویخی باشه
اما اون احساس گرمتر وقشنگ تر میشه.....
شنیدم میگن ادم باوفا كمه ،یه باوفا كه تااخر بمونه وتااخر اخر یه رنگ باشه كمه
یكی مثه ستاره ها!!!
ستاره ها هم احساسشون قشنگه هم باوفا ومهربونن،روزا از اون بالا با یه نگاه پراز مهر
نگاهمون میكنن وشبا خنده به لبامون هدیه میكنن وتا اخر اخر نگاه قشنگشون رو واسمون هدیه میارن...
وحتی اگه خاموش شن تاهمیشه قشنگی نگاشون توی برق نگاهها خودشو نشون میده
ولی خوبیش اینه كه بیشتر از ما نگاشون میدرخشه...
ویه عالمه برق نگاههای یه عالمه ادم عاشق رو توشون میشه دید...
كاش مثه ستاره ها باشیم..........
یه نگاه قشنگ وهمیشگی........
نوع مطلب :
<-PostCategory->
نوشته شده در سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:
كاش مثه ستاره ها باشیم,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
یه نگاه قشنگ وهمیشگی,
,
,
,
,
,
,
,
,
توسط
samsha
|
لينك ثابت |
...